Recent News

عشق ، واژه ای آشنا اما مجهول

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

آنچه اصل است ، همیشه مثل ریشه اصلی ترین بخش است ... و اصل و ریشه ما واژه ی غریب و آشنایی است به نام عشق
بعد از این همه سال ( به قدمت وجود بشر ) احساس این کلمه و صحبت و سخن راندن درباره اش ، انسانها بدین نتیجه رسیده اند که : به تعداد آدم های روی زمین برای عشق تعریف وجود دارد !
نمیتوان به سادگی از این جمله گذشت : تعریف برای یک کلمه مگر چقدر میتواند پیچیده باشد؟
دلیل این پیچیدگی هیچ نمیتواند باشد جز کنش و واکنش دو بخش وجودی انسان یعنی روح و نفس .
روح همیشه مایل است به ذات خود بازگردد و متعالی شود ، برای همین است که در گفتگوهای تنهایی هر فرد روح سعی دارد فرد را آگاه نماید و وجود نفس را به وی هشدار دهد و بگوید ما هر دو هستیم ، اما من همان معنی ام و نفس صورتی بیش نیست ... این همان لحظه هایی است که " آنکه میداند " وجودمان به ما تلنگری میزند و ما گاهی از کنارش به سادگی و یا حتی بی توجهی رد می شویم ، و البته که بی توجهی به " آنکه میداند وجودمان " موجب افتادن در سرازیری روحی خواهد بود .
از طرفی ما انسانیم و هر چه باشد بخشی دیگر را نمیتوانیم انکار کنیم : نفس
تفاوت اعتقادی انسانها برمیزان غلبه روح بر نفس و یا بالعکس میباشد ؛ و اگر در تعادل میان این دو باشی ، به تعادل و آرامش خواهی رسید ، و دگر هیچ چیز را مطلق نخواهی گریست و همه چیز معانی تعالی نسبی در وجودت خواهند داشت و هرگز بدی را جز به عنوان خوبی نخواهی دید و برایت خوب و بد و زشت و زیبا و تاریک و روشن و همه ی اضداد تنها یکی خواهند بود برای نشانی بر وجود وحدت .
و عشق نیز میان مردمی که همواره روح و نفسی در جدال دارند شناور است .
یکی عشق را بدون لذت جویی جنسی نمیبیند و نمیشناسد و دیگری لذت جویی جنسی را ضربه و یا مانعی بر سر راه عشق می یابد ، یکی عشق را در دوری و جدایی معنی میکند و دیگری در بهم رسیدن ، برای برخی عشق فقط در صورت دو طرفه بودن وجود خواهد داشت و برای برخی یک طرفه عاشق شدن هم دنیایی است ، عده ای عشق را دروغ میپندارند و عده ای برایش تعدد قایل اند ، عده ای برای عشق هم اما و اگر تعیین می کنند و عشقشان کسی خواهد بود که آنها را ارضا نماید و در خدمت آنها باشد و از وی سیراب شوند ... در جایی عشق تنها به عالم الوهیت مرتبط است و در جایی تنها میان زن و مرد و یا زنان و مردان معنی میشود ، و البته معانی و تعاریف بی پایانی که خود شما گواه بهترین مثال ها هستید ...
اگر وجود انسان را بررسی کنید ، خیلی چیزها و خیلی دوگانگی ها طبیعی مینماید : انسانها بالفطره با اندازه های گوناگون خودخواهند ، خودخواهی نه به معنی منفی بلکه به آن معنی که همه ی چیزهای نیک را برای وجود خود آرزومندند و مثل کسی که هنگام انتخاب همسر هم زیبایی درون و هم زیبایی بیرون و هم رفاه مادی هم رفاه عاطفی و معنوی را با هم سراغ میگیرد و نمیتواند از هیچ کدام به نفع دیگری بطور کامل چشم پوشی نماید ( و اگر نمود بدانید ذهنش در جایی او را مشغول به آرزویی تازه نموده است : اگر پول ندارد عوضش تا آخر عمر دوستت دارد ، شاید پولدار هم شدی ، اصلا همینکه پول ندارد و تو همسرش میشوی میفهمد که تو چقدر خوب و بزرگواری و برای همین همیشه قدرت را میداند ... و بازیهای دیگر ذهن مثل این )
برای همین است که در انتخاب عشقی پایدار ، نمیتوانیم تنها به چند مورد توجه کنیم و اگر اصلا بدون فکر و توجه عاشق شدیم ، نمیتوانیم فرد را همانطور که هست قبول کنیم و با ناچار ذهن از او برای خود فردی ایدا آل میسازد و سعی میکند او را مثل افکارش نماید ( و نه اینکه افکارش را با وی تطبیق دهد ) و چون تغییر انسانها به شکلی که ما میخواهیم امری تقریبا غیر ممکن مینماید ، ذهن شکست میخورد و فکر میکند که او اصلا آنطور نیست که فکر میکرد و از تلاش بیهوده خسته شده و به این نتیجه میرسد که یا عشق دروغ است ، یا معشوق بی وفاست و یا انتخابم اشتباه بوده ...
عشق گاهی سرزده و گاهی هم درزده وارد میشود ، اما مهم این است که بالاخره در زندگی هر انسانی وارد میشود ، و چیزی که این روزها رواج پیدا کرده است این است که عاشقان یا تنهایند ، یا ازدواج کرده اند و عشقشان کمرنگ شده و یا از بین رفته است .
تنها در این میان معدود کسانی به عشق پایدار میرسند، کسانی که اولا ذات وجود خود را بشناسند ، از ذهن و بازیهایش ، روح و زیبایی هایش و نفس و خواسته هایش آگاهی یابند . البته پس از شناخت نسبی خود سعی در شناخت دیگری نمایند تا نخواهند فرد مورد علاقه خود را بسازند و اینگونه معشوق و عشق را در قفسی تنگ زندانی نمایند ...
حتی برای رسیدن به عشق هم راه اصلی آگاهی است ، آگاهی از وجودمان به ما در بوجود آمدن تعادل در جسم و روح و تفکراتمان کمک مینماید و تعادل اصلی است که در آن میتوان هم به عشق ماورا دست یافت و هم به عشق زمینی ، میتوان در اوج حس رابطه جنسی و لذت جویی زمینی به دنیای ماورا و خدا گونه پا گذاشت ، با تعادل میتوان هر دو را در نهایت داشت و حس کرد ، میتوان در اوج بی نیازی نیازمند معشوق بود ، میتوان خوبیها و بدی ها را با هم دید و باز هم عشق ورزید ، می توان ...
با شناخت حقیقی خود ، همه چیز را میتوان شناخت و حس کرد
...
...

10 نظرات:

M I L A D گفت...

حرفات قشنگه. دوستش دارم.
خیلی روون و راحت بود. هرکسی توی این دوره و زمانه این واژه رو جوری معنی میکنه ولی شاید از این همه آدم کمتر از نصف نصف اونها شاید بتونن درک واقعی از این جمله رو داشته باشن!!!
خودم رو توی حرفات ترسیم کردم!!
دیدم شاید من جزو اون دسته هستم که خیلی چیزها در عشق بد میدونم.و خیلی چیزها رو خوب...
و احتمالا عشق رو زنجیری بین روح و نفس میدونم که شاید با کمک کسی که ارزشش رو داره این زنجیر به هم پیوند میخوره...
شاید من همیشه فکر میکردم که یک عاشقی هستم که در ذهنم پایدار میمونه
ولی وقتی با تمام ارزشی که معشوق واست داره ، کارها و اعمالش نظر تورو نسبت به خودش عوض میکنه... دیگه عشقی باقی نمیمونه!! حتی معشوق هم خودش رو لایق عشق کسی نمیدونه.
عشقی که خودش هم درگیرش بوده زمانی...
و شاید این مساله همیشه بوده که عشق را نمیتوان با عقل شناخت!!! باید با قلب شناخت!!
کاری که خیلی ها این روزها نمیکنن!!

M I L A D گفت...

خیلی قشنگ بود. دوستش داشتم( یک بار گفتم فکر کنم )

راستی. اگه عیبی نداره فونت رو بولد کن( تیره و کلفت )
آخه متاسفانه بهت گفته بودم که بلاگر فونت تاهوما توی خود بلاگر نیست. اگه با تاهوما مینویسی که از ورد کپی کنی و اون تیک تو بخش HTML رو بزنی مشکل حل میشه!!
اگه هم نه همین فونت رو بولد کن یکم بهتر بشه!! اینم نظره دیگه نه؟ D:

دل نویس گفت...

سلام
خونه جدید مبارک باشه.
از اینکه خبرم کردید و از اعتمادتون ممنونم. امیدوارم که اینجا هم مثل وب قبلی موفق باشید و مطالب زیباتون ادامه پیدا کنه.

دوستی آشنا گفت...

من او پستم را بردم پیش خودم !!! زیاد باهاش ارتباط برقرار نکردم!!! اما پست جدیدم یه جورایی به نوشته الان شاید مرتبط باشد...متنت رو خوندم ..یه جورایی خیلی عمیق و علمی بررسی کردی ...بگم خوبه ؟؟ بگم اینجوری بررسی کردن یعنی شناختن؟؟ اما می تونم بگم با نظریه هات موافقم ..پس ما شدیم 2 تا ..اونها هنوز بیشترند ...!!!

دوستی آشنا گفت...

اینم بگم فونتت اذیت می کنه ....ها....

M I L A D گفت...

سلام
منم قالبم رو عوض کردم. بدجوری توی روحیه ام اثر میگذاشت. ببین خوبه؟؟؟ تا عوضش کردم یهو خودمم عوض شدم!!D:
راستی یه کار جدید بلاگر بلده. توی داشبورد اصلی بلاگر پایین سمت راست.
میتونی وبلاگای دوستات رو اضافه کنی که هروقت آپ کردن دیگه نیخوای اول چک کنی.همونجا میبینی که کی آپ کردن!!

ناشناس گفت...

سلام
جالب بود.
شاید همین مبهم بودن باعث جذابیتش شده باشه!

M I L A D گفت...

http://www.eblogtemplates.com
یه سر اینجا بزن قابل های زیاد و متفاوتی داره. برو تو بخش تب بلاگر. اولینش نوشته All Blogger Tamplate
دیگه خودت ببین کدومش قنشگه. فقط بعد از انتخاب و آپلود کردن. اگه گفت ویدجت ها رو نگه دارم بگو نگه دار. یعنی همون چیزا که بغل وبت هست. لینک ها و آرشیو و اینا...
امیدوارم چیزی رو که میخوای پیدا کنی!!!

M I L A D گفت...

قالبت قشنگه ولی من کلا قالبهایی که از این سایتها میگیرم رو نمیتونم کامل ببینم. یه جاش بلاخره میلنگه. مال تو هم بالاش معلومه ولی پایینه نه!! حالا شاید مشکل از منه!! باید یه جا دیگه هم تست کنم!!!

Pourya7 گفت...

سلام.به به خیلی تغییر قشنگی بود حسابی ذوق کردم ولی نفهمیدم چرا فیلتر شدی؟!!
مطلب کاملی بود وو من که داشتم با خصوصیات خودم مقایسه میکردم دیدم دسته ای هستم که معشوقو اونجور که خودم میخوام دوس دارم که جدیدا دیدم اشتباهه و باید هرکیو با تمام خوبیها وبدیهاش البته اگه قابل قبول باشه به اندازه کافی دوس داشت وعشق ورزید.
موفق باشی در خانه جدید مثل قبل

هرگونه نسخه برداری تنها با اطلاع به نویسنده مجاز میباشد. با پشتیبانی Blogger.