سلامممم سلام سلام
بالاخره خوان ششم روبشت سر گذاشتم و امتتحانامو به خوبی و خوشی تموم کردم ، فقط مونده خوان هفتم ( همين کنکور خودمونو ميگم !)
دقت کردين بعضی وقتا ادم احساس ميکنه که داره به يه تحول تو زندگيش نزديک ميشه؟...حالا چه مثبت چه منفی...عين همين کنکور ، يا بعدش قبول ميشی و به سلامتی ميری به راه سرنوشت ، يا اينکه بايد از اول بيل بگيری دستت راه کج و کوله سرنوشتتو درست کنی بعد ساله ديگه ( يا شايدم سالهای بعدش !) تازه روش راه بری....
يه چند هفته بعد اين دست نوشته ها رو در وطن مينويسم ، ديگه وقت خداحافظيه ، يکی از کارای سخت زندگی....
ديدين بعضی از ادمها هی ميگن يعنی ميشه فلان شه ؟ يعنی ميشه بهمان شه ؟! اينم يه چند نمونه اش!:
ادم شکمو : يعنی ميشه اونقدر غذا داشته باشم که هر چی ميخورم تموم نشه؟
معلم : يعنی ميشه همه ی دانش اموزام زبر و زرنگ باشن که من مجبور نشم يه درسو چند بار تکرار کنم؟
ادم عاشق : يعنی ميشه اونم منو دوست داشته باشه؟
مغاره دار : يعنی ميشه يه روز بيام ببينم که مشتری هام جلوی مغازه صف کشيدند منتظر منن که بيام در مغازه رو باز کنم؟
رمان نويس: يعنی ميشه يه کتاب بنويسم که هنوز چاب نشده ناياب شه حتی گير خودم هم نياد؟!
بليس ايران: يعنی ميشه يه روز بياد کسی خلاف نکنه تا جايی که مجبور شم خودم خلاف کنم ؟
بليس ژابن : يعنی ميشه يکی خلاف کنه من بيکار نباشم ؟! ( اشتباه نشه ، بليس های اينجا اونقدرم بيکار نيستند!)
يه نفر که ميخواد کنکور بده : يعنی ميشه دانشگاه قبول شم؟
يه بازيگر سريال!: يعنی ميشه عکسم يه روز رو سر در سينما ها باشه؟
يه کانديدای رياست جمهوری: وای ... يعنی ميشه من رييس جمهور شم ؟( تو رو خدا رای بدين !)
يه ژابنی( که بليس نيست! ): مگه ميشه که نشه ؟!!
يه وبلاگ نويس = من: يعنی ميشه يه روز ۱۰۰ تا نظر داشته باشم و همه نوشته هامو بخونن ؟!