اگر بگذارند
همین روزها ، می آیم
همین روزها به خودم می آیم
دست تو را خواهم گرفت و با باد قدم خواهیم زد
و در عین ماندن خواهیم رفت ...
همین روزها می آیم ...
اگر بگذارند
همین روزها ، می آیم
همین روزها به خودم می آیم
دست تو را خواهم گرفت و با باد قدم خواهیم زد
و در عین ماندن خواهیم رفت ...
همین روزها می آیم ...
اگر بگذارند
1 نظرات:
چشم به راه جاده ای دور در انتظار مسافر خویش نشسته ام ...
اگر بشود که باز باد بیاید و بوی پیراهنِ ترا به یادم بیاورد،
به خدا از تختِ ستاره و تاجِ ترانه خواهم گذشت
درِ بیکلیدِ زندانِ گریه را خواهم گشود
حواسِ همهی کلمات را از دستورِ بیدلیل اسم و استعاره آزاد خواهم کرد
بعد هم حکومتِ دیرسال دریا را
به تشنهترین مرغانِ بیاردیبهشت خواهم بخشید
من عاشقترین امیرِ اقلیمِ آب و آینهام.
ارسال یک نظر