Recent News

فرهاد تو بی تو به کوه نمیره

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

عاشق خودم و خدامو زندگیو هر چیم که به این دنیا مربوطه و من گاهی هیچی ازش نمی فهمم

حتی تو سخت ترین لحظاتش بهترین نکته ها نهفته بوده و ماها چقدر دیر میفهمیم ...
زندگی پر از لحظه های سخت و درد اوره اما درک لحظه های شیرین و زیبا روی همه ی اون سختی ها سایه میندازه
و من امروز خوشحالم که تو نقطه ای از نمودار زندگیمم که همه چیزش برام معنیه خوشبختیه
امیدوارم بتونم این حسو تو سخت ترین لحظات ، با همه ی زجر و دردها باز هم بفهمم
باز هم بفهمم که پشت هر ثانیه این زندگی حکمتی نهفته است ...
حکمتی که بشر از اول تا به ازل فقط برای فهم اون پا به این دنیا گذاشته و میذاره
حکمتی که هفت شهر عشق رو با همه سختیش برای چشیدن طعم شیرینش میگذرونی ...

" من نميگم فرهاد كوه كنم من
تيشه به كوهها كه نمي‌زنم من
فرهاد عاشقم قلم تيشمه
از تو نوشتن همه انديشمه "





6 نظرات:

ناشناس گفت...

طبایع جز کشش کاری ندارند/ حکیمان آن کشش را عشق نامند.
نمی دونم تعبیرتون از «عشق» چیه، اساسن سخته که بشه عشق رو تعبیر کرد:
هرچه گویم عشق را شرح و بیان/ چون به عشق آیم خجل باشم از آن.
«عاشق خودم و خدامو زندگیو هر چیم که به این دنیا مربوطه و من گاهی هیچی ازش نمی فهمم» اتفاق و حس خوبیه که آدم زندگیشو با عشق با این همه ناشناختگیش و سیری ناپذیریش آغشته کنه و دل در گروش بذاره. شاید به تعبیری می خواین بگین که: عاشم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
خیلی آرامش بخشه که آدم پشت همه ی امور و اتفاقات حکمتی تصور کنه که از یه منشأ لایزال ناشی میشه، با یه همچین تصوریه که به قول شما«لحظه های سخت و درد اوره» زندگی شیرین و زیبا میشن. ولی زندگیه این جهانی با همه ی تنوع و رنگارنگیش، با همه افکار و اندیشه های متباینش، با گرایشات و طبایع جورواجورش، با واقع و رخ دادهای زشت و زیباش، مانع از اینه که ادم بتونه فلسفه ی حیات و آفرینش رو تک خطی ببینه و همه امور رو معطوف به «او» فرض کنه. نمی خوام بگم که چنین تصوری ناممکنه. نه... همیشه انسانهای وارسته ای بودند و هستند که معتقدند:«... «همه» از «او»ست، وگر نیک بنگری «همه» ، «او»ست». و خوشحالم که که شما هم یکی از این «دلدادگان» و رحل اقامت افکندگان بر سر کویش هستید. منظورم اینه که خیلی از آدمای مثل من هم هستند که گرچه مشتاق حس و آرامش ناشی از ایمان به «حکمت حکیم»اند ولی تلوّن و رنگانگی واقعیات حیات اجتماعی این امکان رو از اونا میگره که حکمت آن حکیم رو در پشت هر امری مشاهده کنند و سکونتی بر دلهایشان بخشند.
قصه ی ما قصه عارفیست که پس از سالها ریاضت و تذهیب قلب و دوری از انسانها به کرامتی دست یافته بود که آب در آبکش می برد و براین کرامتش مباهات می کرد. وچون روزی پس از سالها دیدگانش به رخساره ی دختر جوانی نشسته بر سر چشمه ای دیده ور شد همه ی آنچه اندوخته بود چون آب از سوراخ های آبکش فرو ریخت و تباه گشت!!

aydin ayaz گفت...

دس خوش بابا حالا شدیم ناشناس دیکه!!!!

afshin گفت...

salam
eshghetan mostadam

Pourya7 گفت...

فداکاری عجیب سگ مبتلا به تومور مغزی!!
به روزم حتما سر بزن!

M I L A D گفت...

آخ آخ كه بدجوري درست گفتي...
خيلي وقتا خيلي چيزها انقدر شفاف هستن كه متوجهش نيمشيم و از اون طرف چيزهايي رو كه به سختي ميشه فهميدش رو دركش ميكنيم!!
البته در لحظه هاي سخت بعضي وقتا سخت ميشه دركش كرد. ولي وقتي دركش كني باورش هم ميكني...
ببخشي يه مدت نبودم. كار و سفر و اين حرفا...

آدم مریخی..!! گفت...

همیشه گل سرسبد نوشته هات رو اون که از آسمان هفتم ( اگه اشتباه نکنم) می دونم..هنوز تو فکر اون نوشته ات هستم...در مورد این پستت تنها می گویم ..آخی..!! چه اعترافات زیبا و لطیفی...خدا هم باشم !! ( نعوذالله) تو را مورد عفو قرار می دهم...راحت باش و لذت ببر ...

هرگونه نسخه برداری تنها با اطلاع به نویسنده مجاز میباشد. با پشتیبانی Blogger.