Recent News

دور دست تاریخ

۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

در پس زمان


نگاهی دور ، به امروز خیره مانده است


و " این لحظه " را یاد میکند


نگاه زنی که در دور دست ها است


و تنها ، شناسنامه اش ، بودنش را ثابت میکند !


زنی که خودش را در روزهای گذشته اش میجوید


در نوشته هایش !


و آینه اش ، دست هایش است


...


زنی که زندگی اش خلاصه میشود در آه های سینه اش


او ، معنی زندگی را در " نگریستن " یافته است


و تمام عمر


نگریسته است : گذشتگان را ، آیندگان را


و غمگین شده است


زنی که " عهد هایش " را روی تاقچه خانه گذاشته است


و هر از گاهی دستی به رویشان میکشد


و غبار از آنها میگیرد


گرچه خود غبار آلود است


غبار الوده ی زمان


او روزها را میشمارد


و مدام از خود سوال میکند :


" آن روز " کی خواهد رسید ؟


روز واقعه !


روزی که طعم آرامش را با همه ی وجود سر خواهم کشید


روزی که نگاهم جاری خواهد بود


و دست هایم ...


دست هایم ...


در دستان توست ؟


                            ...

8 نظرات:

کیامهر گفت...

حتی شناسنامه هم دیگر بودنمان را ثابت نمی کند

تورج ناخدا گفت...

و من به دنبال دستهائي كه هنوز به ايجاد وعده ها وفادار است
دستهائي كه زمان را ننگرد
به تاقچه و تقويم پر طعنه ننگرد
به زني كه بداند
اگر عشق همان عشق باشد زمان مقوله بي معني است

... گفت...

...

دوستی آشنا گفت...

نوشته ات به من برخورد..!! از این دید می بینم که چرا یک زن؟؟ چرا من نه؟؟ چرا یک مرد نباشد..!! چرا نه مرد و نه زن بلکه یک انسن نباشد..! .. اما از دیدی دیگر نگاه کنم ..می بیینم نه اینکه زبا نوشته باشی بلکه انتظار را با کلماتت به پستوی خانه ات دعوت کرده ای ... انتظاری که جز در قمار زندگیت به پایان نخواهد رسید ... تو می توانی نابغه و هنرمند قوی شوی..ببخشید تو نه ..من و تو ..ما می توانیم ..حتی اگر دستانش را در دست نگیریم...

javad گفت...

بااشک،تمام کوچه راترکردم، رفتیو ندیدی که چه محشرکردم. دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد دلبستگی ام را به تو باور کردم
ممنون مهدیه خانوم

کیامهر گفت...

عید شما مبارک

آنشرلی گفت...

دوست وبلاگی و دخترونم  سلام
سال نو رو بهت با تمام احساسات دخترانه تبریک میگم
امیدوارم سالی داشته باشی همونطور که دلت میخواد
آرزو میکنم همه ی امسال رو از ته دل بخندی
اومدم خبر بدم بهت که وبلاگمو آپدیت کردم
از 88 نوشتم
از 88 خوب و بد که دلم برای رفتنش تنگ میشه
زودی پیشم بیا ...قبل از اومدن بهار
منتظرتم ....

گیتا گفت...

طعم آرامش رو خیلی دوست دارم و برام نهایت آرزوست...

هرگونه نسخه برداری تنها با اطلاع به نویسنده مجاز میباشد. با پشتیبانی Blogger.