گاهی اوقات فکر میکنم،نکنه نفرینم کرده باشه ؟...
skip to main |
skip to sidebar
Recent News
بگذار دلت بگوید و دستت بنویسد ...
Pages
درباره ی نویسنده
- مهدیه ،
- استانبول, Türkiye
- انعکاسی در اب راکد , شعاع مهتابی در شبی تاریک , به جوانی ژاله ی سپیده و به قدمت زمین , تمام چیزها در من جاری است و من در همه چیز .................................................................. . برای ارسال انتقادات یا پیشنهادات خود با این آدرس در ارتباط باشید : mahdiyeh_ag@yahoo.com
Followers
- از دوشیزگی ... تا زنی کامل
- تامــــلات نابـــــهنگــــــا م
- زنانی که با گرگ ها میدوند
- مدیریت اجرایی و MBA
- دنیای حرفه ای فروش
- من مـرد تنهای شبم
- بهانه ی باهم بودن
- بلند فکر میکنم ...
- ناخدای شاپرکی
- در قند قزل آلا
- عکس نوشت
- آدم مریخی
- وب3
- رستنی ها
- سوتک من
- ایستگاه تامل
- فرید صلواتی
- دنیای زیر آب
- شب نوشته ها
- در حصار تیرگی
- مینویسم تا فراموش کنم
- طرح نو ( مدرسان برتر )
- من زنم و این ردپای من است
- مجموعه سمینارهای رزومه نویسی و بازاریابی
آمار وبلاگ
پست های پرطرفدار
-
امروز ... روزیه که میخوام به خودم تبریک بگمش شاید برای خیلیا روز بزرگی نباشه اما برای من یه روز به یاد موندنی میشه ... گرچه قبلا ها وقتی به...
-
در آن دور دست ها جایی میان نور و تاریکی کودکی نشسته و میگرید آرام ، آرام و کس نمیداند ، که گریه ی کودکی میتواند از " درد " باشد در...
-
کنار ساحل ام ، تنها ، اما در کنار آدمها ، با ظاهری متفاوت از آنها ساحل شنی ، آب زلال ، خزه هایی که مثل یک دسته کاهو لبه ی آب به قطر ٢٠...
-
بعضی ها اینطوری اند دیگر ! مصلحتی زندگی میکنند مصلحتی می آیند ، مصلحتی می روند مصلحتی مهربانی میکنند ، مصلحتی دروغ میگویند هرجا صلاحشان باش...
-
سلام..... اول اينکه ممنون بابت کامنت هايی که گذاشتين ، ميبينم که بحث در مورد اينکه بالاخره خوبه که ادم به موجودی که جان ( يا بقول دوستمون *د...
-
اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شايد ؛ ده ها رنگين کمان در دهان ما نطفه ميبست و بيرنگی کمياب ترين چيزها بود اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛عاشقان...
-
دیگه ذهنم پر نمیشه واسه نوشتن دیگه دستام پر نیست از تحمل سنگینیه یادواره ها دیگه چشام سوی دیدن و نای بسته شدن نداره دیگه هوا هم تو اتاق...
-
اينم از کنکور..... عجب دکونی شده فقط همين يه قلم کنکور...... خدا عاقبتمونو به خير کنه....
-
در تن سرد زمان گم شده ام خاموشم ، خسته و بی کس و ظاهری به راستی خندان و بیخیال و منتظر منتظر وعده ی وعیدی که هیچ گاه نمیرسد اگر هم برسد ، کو...
Copyright © 2010 دل نوشـــــته هــا | Blogger Templates by Splashy Templates | Design by Free CSS Templates
1 نظرات:
امروز 22 تیر سالمرگ دایی منه.
نفرین؟ کی؟ چکار کردی مگه؟
همیشه یادت باشه هرچه خدا خواست همان می شود...
پس از نفرین کسی نترس.
ارسال یک نظر