دیوونم ... داغم ... از همه اتفاقاتی که تو زندگیم میفته و نمیفته ....
از همه سادگیام وپیجیدگیهام ... از خودم ، از دلم , از این همه زندگی خسته ام ...
حتی از سکوت صدام و فریاد کاغذهام هم خسته ام ....
معنی اون روی سکه زندگیو تو این مدت خوب فهمیدم .... اما ...
رو طاقچه دلم ، نقش یه غم افتاده ، غمی که از جنس زمان نیست ...
لبم ترک خورد از سکوت تنهایی ...
0 نظرات:
ارسال یک نظر