من نشاني از تو ندارم...
اما نشاني ام را براي تو مي نويسم:
در عصرهاي انتظار، به حوالي بي کسي ام قدم بگذار!
خيابان غربت را پيدا کن،
و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو!
کلبهء غريبي ام را پيدا کن، کنار بيد مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهاي رنگي ام!
در کلبه را باز کن.
و به سراغ بغض خيس پنجره برو!
حرير غمش را کنار بزن!
مرا خواهي ديد با بغضي کويري، که غرق عصارهء انتظار پشت ديوار دردهايم نشسته ام
8 نظرات:
روز به روز بهتر
آرزوی موفقيت بيشتر
نوشته ات قشنگ بود
مثله دلت !
ممنون از حضورت
هميشه منتظرم
موفق باشی
سلام خانم خوشگله !!!
واقعا عالی بود
هم متن ُ هم قالب هم عکس
من از اين دختر خانمه که تو عکسه خيلی دوستم مياد :))
سلام
خيلی وقت بود که بهت سر نزده بودم
منو ببخش
اينجا خيلی تغيير کرده
هم نوشته هاش
هم حال و هواش
...ديشب
در پرچين
پر مي چيدند
فرشته ها را...
.
.
ته مانده هاي يك مرد
دو سه شب پيش
به روز شد!!!!!
salam,khoobi?khaste nabashi.mikhastam ye soal beporsam.inke vase har darsi rooye ham chand ta test zadi,makhsoosan ekhtesasia,dafeye bad ke up kardi hatman inam begoo.mersi.bye
سلام
من خوراکم عکس
فقط از وبلاگ عکسشو نگاه ميکنم
عکسايتو هم خيلی خفن بود ايولا
اگه عکس دوست داری به من سر بزن
ارسال یک نظر